|
از سري وبلاگ هاي نوشته شده توسط سحر Saharwebs Pictures Album
|
|||||||||||||||||||||||||||||||
|
SPA
|
|
Wednesday, July 30, 2003
اين نوشته را روز سه شنبه، 3 دى، 1381 نوشتم اما امشب كلي صا�?كاريش كردم
چند وقت پيش كه ميهمان داشتيم طبق معمول ( البته روزهاي تعطيل و روزهائي كه خونه هستم ) بايد من ازشون پذيرائي ميكردم . مامان جون هم همچين مواقعي يا خونه نيست! و يا مثل ميهمون نشسته تا من مثلاً ياد بگيرم چطور جلوي ميهمان در بيام!!! ر�?تم آشپزخانه و تند تند مشغول حاضر كردن غذا شدم پوست كندن ، پاك كردن و برداشتن و گذاشتن .... واي چقدر كار، قربان خدا بروم مثلا امروز تو خونه مونده بودم استراحت كنم. درست وقتي كه توي دلم داشتم به خودم بد و بيرا مي گ�?تم كه اين چه وقت مرخصي گر�?تني بود؟ دست بردم طر�? حلب روغن، اين چرا اينقدر سبكه؟ اي داد و بيداد روغن تموم شده؟ از دست مامان ك�?ري شده بودم ! چرا بهم هيچ چي نگ�?ته بود! حالا با اينهمه كار بايد مير�?تم روغن هم ميگر�?تم .زود مانتوم رو پوشيدم وبدون سر و صدا از خونه زدم بيرون و ر�?تم �?روشگاه بزرگي كه نزديك خانمونه و مستقيم سرغ غر�?ه مواد خوراكي ر�?تم و يك حلب روغن نباتي گر�?تم(اسمش كارخونش را بخاطر اينكه تبليغات نشه نمي گم!!! ) كاري به گران شدنش قيمتش نسبت به د�?عه قبل كه روغن گر�?تم نداشتم و �?قط �?قط مي خواستم زودتر به خونه برسم ، پياده رو مثل پيست اسكيت ليز بود و همه جا يخ زده بود با كلي ترس و لرز كه مبادا ليز بخورم و سر وكله ام بشكنه ( يادتون كه نر�?ته زمستون بود) به خونه رسيدم . غذام روي گاز بود و هيچ كس از ر�?تن و برگشتنم خبر دار نشده بود. زود قاشق رو برداشتم تا توي غذام كه روي اجاق بود روغن بريزم اما هر چه تلاش كردم در اين حلب را باز كنم بي�?ايده بود باز نشد كه نشد ر�?تم سراغ چاقو! تا شايد با نوك تيزش بتوانم درش را باز كنم! اما زهي خيال باطل خسته و زخمي داداش كوچولوم رو صدا كردم كه بياد درحلب رو باز كنيم! آخه اون تو اين كارها استاده و مرد خونست! آنهم زود جعبه ابزارش رو برداشت و آمد و به كمك دو انبردست و دو پيچ گوشتي و كلي ابزار و آلات ديگر بعد نيم ساعت مو�?ق شديم درب حلب روغن را باز كنيم ... آخش پيروز شديم ولي غا�?ل بودم از اينكه غذا روي اجاق كاملاً ته گر�?ته ،ما چنان مشغول بازي كردن با جونمان بوديم كه بوي سوختگي را نشنيده بوديم!!! وقتي با دلخوري مشغول درست كردن غذاي ديگه اي براي مهمان ها بودم، با خودم �?كر ميكردم: آيا همه جاي دنيا براي باز كردن در يك حلب روغن! جعبه اي پر ابزار آلات مختل�? لازمه؟؟؟
Comments:
Post a Comment
|
|||||||||||||||||||||||||||||
| *** |
|
||||||||||||||||||||||||||||||
توجه فرمائيد:
خانه
- پست الكترونيكي
- نوشته هاي پيشين
- وبلاگ تصويري سحر كلام
- با تشكر از
گوگل
منشور وبلاگ من
يادم
باشد
حرفي نزنم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنم تا دل كسي بلرزد
راهي نروم
كه بيراه باشد
خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
يادم باشد
كه روز و روزگار
خوش است
همه چيز رو به راه بر وفق مراد است و
خوب
تنها
تنها دل ما دل
نيست
آره .....
اگر
نظري پيامي و يا حرف و صحبتي با من داريد پائين را كليك
كنيد
سحر - سحر وب - سحر وبز - سحركلام - sahar - saharweb
- sahar web - sahar webs
--------------------------------------------------------------------------------
Home
-
Email - Comments
- Gallery Picture
- Googel
Questions or
comments should be sent to Sahar_webs@Yahoo.com